مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کربشه، کرفش، کرپوک، کرباشه، کرباشو
مارمولَک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دُمِ بلند که قادرند دُم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چَلپاسه، کَرباسه، باشو، ماتورَنگ، کَربَش، کَربَشه، کَرفَش، کَرپوک، کَرباشه، کَرباشو
بمعنی چلپاسه است که وزغه باشد. (برهان). کلباسو است. (فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج). چلپاسۀ بزرگ. (ناظم الاطباء). مارمولک. (فرهنگ فارسی معین) : همچو عقرب که کلبسو بیند قبل از ایذا همی رود از خود. آذری (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کرباسه و کرباسو و کربسو شود
بمعنی چلپاسه است که وزغه باشد. (برهان). کلباسو است. (فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج). چلپاسۀ بزرگ. (ناظم الاطباء). مارمولک. (فرهنگ فارسی معین) : همچو عقرب که کلبسو بیند قبل از ایذا همی رود از خود. آذری (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کرباسه و کرباسو و کربسو شود
چلپاسه است که وزغه باشد و در خانه ها بسیار است. (از برهان). کرباسو یعنی چلپاسه. (فرهنگ رشیدی). کرباسو. کلبسو هم آمده است. (آنندراج). چلپاسۀ زهردار. (ناظم الاطباء). کربسو. کرباسو. چلپاسه. کلبسو. (حاشیۀ برهان چ معین) : همچو عقرب عدوی کلباسو دشمن مارها بود راسو. آذری (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به کلبسو شود
چلپاسه است که وزغه باشد و در خانه ها بسیار است. (از برهان). کرباسو یعنی چلپاسه. (فرهنگ رشیدی). کرباسو. کلبسو هم آمده است. (آنندراج). چلپاسۀ زهردار. (ناظم الاطباء). کربسو. کرباسو. چلپاسه. کلبسو. (حاشیۀ برهان چ معین) : همچو عقرب عدوی کلباسو دشمن مارها بود راسو. آذری (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به کلبسو شود